داستان واقعی: سجاد منو تو اتاق گیر انداخت و کاری کرد که تا مدتها نمی تونستم از خونه بیرون برم ..#داستان_واقعی#پادکست#داستان#داستان_شب#religion
دایی منو به زور روی زمین انداخت
• داستان واقعی رعنا: داستان زندگی رعنا ...
بی خبر به خانه آمدم، صدای خنده زنم می آمد
• داستان واقعی بهروز در داستان شب
داستان خیانت نامزدم و خوابیدن با دو نفر
• داستان واقعی سعید و نامزدش: داستان وا...
داستان بسته شدن نطفه موسی
• داستان نطفه موسی : داستان شبی که نطفه...
داستان زن هوس رانی که با چهار مرد خوابید
• داستان زن هوسران و چهار مرد: داستان ز...
داستان دختر راهزن و پادشاه عاشق
• داستان فارسی: داستان زیبای پادشاه و خ...
داستان سوگلی سلطان و عشقبازی با پسر هیزم شکن
• قصه فارسی: قصه زیبای عشقبازی پسر هیزم...
دوستان خوبم اگر داستان جالبی از زندگی خودتون یا دوستانتان می دانید برامون به آدرس زیر ارسال کنید.
[email protected]
دوستان اگر به شنیدن داستان های واقعی علاقه دارید، حتمال کانال «داستان شب» را سابسکرایب کنید، زنگوله را هم فعال کنید تا از داستان های جدید با خبر بشوید و بشنوید. با لایک کردن و منتشر کردن داستان ها هم از ما حمایت کنید. حمایت شما باعث دلگرمی ماست❤❤❤
برای عضویت در کانال کافیه روی لینک زیر کلیک کنید و زنگوله رو هم فعال کنید.
/ @dastaneshab20